۱۲ سال درس می‌خونی. خودتو برای کنکور به کشتن می‌دی. یا یه جای خوب قبول می‌شی یا نمی‌شی. در هر دو صورت یه کار پیدا می‌کنی که بازم در هر کدام از صورت‌ها دو صورت دیگه وجود داره که میشه چهار صورت، یعنی در هر دو صورت یا از کارت راضی هستی یا راضی نیستی. بعدش ازدواج می‌کنی. خونه و ماشین می‌خری. بچه دار می‌شی. باید یه دورۀ دیگر رو تکرار کنیم. شیر مادر، پستونک، پوشک و سر و کله زدن با بچه و نهایتاً مدرسه و دوباره. دخترهارو شوهر میدی و پسرها رو زن می‌دی. برای دخترها باید جهیزیه تهیه کنی. بازنشسته می‌شی. خسته شدی و گرد زمان نشسته روی موهای سیاهت و سفیدشون کرده، میشینی تو خونه، میری با پیرمردای تو پارک شطرنج بازی می‌کنی. آخرش یه شب می‌خوابی و دیگه صبحی در کار نیست. کجای صفر تا صد این قصه جذابه؟ هرچقدر هم می‌خواد متنوع و رنگارنگ باشه، تهش که یه روز، صبحی در کار نباشه چه فایده داره همه اینا؟ میگن وقتی انسان در شرایط ترس و استرس شدید قرار می‌گیره اطلاعات داخل مغزش رو یادش می‌ره. یادش میره چی برای امتحان خونده بود و یادش میره اسمش چی بود. وقتی که جسمش زیر خاکه کدوم یک از این اطلاعات به دردش می‌خوره؟ من یه جوابی دارم.

تمام این سختی‌هایی که می‌کشیم با تمام جزئیاتی که داره، برای بعد از صبح اون روزیه که دیگه نمی‌تونیم بیدار بشیم.

[سیگار بهمن را روشن می‌کند]

دیشب این پستو خوندم، حقیقتاً خیلی ناراحت شدم. برای خانوما این که عقایدشونو مخفی کنن خیلی سخت‌تره چون ظاهرشون هم نمایانگره عقایدشونه و اینجوری اذیت میشن. مثلا لباس من یه ویژگی که داره (هرچقدرم پوسیده باشه) یه حالت خنثی داره و کسی نمی‌تونه بگه مثلا مذهبی یا غیر مذهبی و یه قدرت بازدارندگی خاصی داره که الانه کسی شخم نمیکنه به من چپ نگاه کنه (مخصوصا با این قیافه و با این حجم از رد دادگی) برعکس قدیم که شاید دخترا هم به من تعرض می‌کردن و منم نمی‌تونستم چیزی بگم و اکثر همکلاسی‌هام نمی‌دونستن من چه اعتقاداتی دارم و مجبور شده بودم که قایمشون کنم! الله اکبر! تو مملکت اسلامی؟ بله تو مملکت اسلامی. / میخواست استحاله بشه؟ فکر کنم استحاله شده رفته پی کارش. ما باید دنبال پناهگاه‌هایی بگردیم تا بتونیم از گزند یه سری مسائل در امون بمونیم. جای کار مناسب، دانشگاه مناسب، دوستای مناسب. حتی تو بلاگستان بعضی مواقع به سرم می‌زنه یه سری افرادی که شاید خودشونم باور نکنن، قطع دنبال کنم و خودمو راحت کنم. بدم میاد ساده‌ترین مسائل رو با یه مشت فلسفه مزخرف میان باطل می‌کنن! این نشون از جهلشون میده و قدرت انبساط مطالبشون، حالم بهم میخوره دیگه.

[دومین نخ سیگار بهمن]

۹. شروع یک زندگی جدید

۸. برای صبحی که دیگر بیدار نمی‌شویم

۷. تاکی پاسخگو نمی‌باشد.

یه ,تو ,کار ,کنم ,رو ,می‌شی ,در هر ,دو صورت ,صبحی در ,من یه ,یه سری

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتانی karenshop BiaMovie مهمانی شاد تلاجن رسنو جولائیان پیامک ملی ایران صفحه اصلی استاد حسن امامی تپسی کرج